بیتوجهی به میراث فرهنگی و تقلا برای ثبت آن
بیتوجهی به میراث فرهنگی و تقلا برای ثبت آن
حیاتالله مهریار

دیروز گزارشی را تحت عنوان «دادخواهی برای ثبت جهانی میناتور و خوشنویسی» در وبسایت روزنامه ۸صبح خواندم و مرا واداشت تا در این رابطه چند موضوع را مطرح کنم. از نظر بنده این اعتراض تنها اعتراض هراتیان نیست، بلکه اعتراض یک ملت است که با تاریخ ۵۰۰۰ ساله و داشتن فرهنگ باعظمت در جغرافیای مثل افغانستان زیست میکنند. این اعتراض فرهنگیان و نخبهگان این جامعه است که براثر بیتوجهی وزارت اطلاعات و فرهنگ کشور، داشتههای فرهنگیشان را کشورهای دیگر به نام خویش ثبت میکنند. با تأسف این مورد در سالهای قبل نیز اتفاق افتاده است. در سال ۱۳۹۵ مثنوی معنوی مولانا جلالالدین بلخی را خواستند به نامشان ثبت کنند و یا آله موسیقی دوتار، اثر مشترک فرهنگی را تنها به نام خودشان ثبت کردند. هیچ تضمینی هم وجود ندارد که کشورهای دیگر که با ما مشترکات فرهنگی دارند، آثار فرهنگی مختص و مشترکمان را به نام خودشان ثبت سازمان یونسکو و یا آیسیسکو کنند.
چرا کشورها میخواهند آثار فرهنگیشان را ثبت کنند؟
«میراث فرهنگی» نبوغ خلاقه مردمی است که در گذشته دور، گذشته نزدیک و در حال حاضر زندهگی میکردهاند و میکنند. اینگونه میراث، یعنی میراث فرهنگی، درباره سنتها، عقاید و دستیافتههای هرکشور و مردم آن سخن میگوید. از این رو به حفظ آن سعی میورزند و ارزشهای آن را پاس میدارند. به طور عموم دو نوع میراث فرهنگی داریم که عبارت
انسانهای امروز همانند انسانهای دیروز تمام عمر خود را در یک قریه یا یک ده سپری نمیکنند و یا به قول دیگر دنیای امروز دنیای ماشینی میباشد و طبعا انسانها را نیز ماشینی می سازد. شاید آن مهر ومحبت که در قدیم میان مردم وجود داشت امروزه آن صمیمت در کار نباشد، ولی این را هم نمی توان بصورت کل در میان تمام مردم تطبیق کرد. ولی یک چیز را نادیده نباید گرفت که زادگاه انسانها و خاطرات که با آن گره خورده است و پیوندهای که با رسم ورسوم آنجا دارد هیچگاهی فراموش نمی شود از اینرو " قریه مزار مکلی" یکی از چهار قول میرآدینه برایم خاطره انگیزترین جای است. ولو که در هر جای این کره خاکی زندگی ام سپری نمایم هیچگاهی آن خاطرات بازی های سنگرک، توب دنده، کشت ماکان و... از یاد نخواهم برد. از سوی هم ارتباط نوعی از مجازی آن از راه دور، بهترین گزینه را در انترنت یافتم. از اینرو بنده لازم دانستم در دنیای مجازی ارتباط از این طریق برای بازگوی اندیشه هایم با دیگران نیز ارتباط داشته باشم. بلی حدود بیست و چند بهاری از عمرم را با هیاهوی روزگار سپری کرده ام. از تاریخ تولد ام دقیقا نمیدانم همانند سایر دوستان در درج آن بی توجهی شده است. بهر صورت خدا بیامرز بابه مادری ام که یک شخص مذهبی و در امورات مسایل دینی اش سخت پابند بود نام ام را حیات الله گذاشت و بعد از آنکه تخلص یا به گفته ملاها نام فامیلی رواج یافت به این دغدغه بودم که کدام یک را انتخاب نمایم؟ در حالیکه بابه کلان ام غلام حسن نام داشت که در اینصورت باید حسنی نام میگذاشتم. از سوی هم پسر کلان کاکایم و برادران بزرگم را "محمدی" میگفتند. از اینکه میان این دو کدام برتری کسی احساس نکند نظر به انتخاب همصنفانم که دقیقا در صنف نهم بودم "مهریار" بهترین گزینه ای را برایم برشمردند. من هم بدون آنکه به حرف آنها انتقاد نمایم پذیرفتم. از آن به بعد هر آن مطلب که داشتم با زکر " حیات الله مهریار" می نویشتم و حالا هم جمع کثیری از دوستان با همان مهریار می شناسند. برای معلومات بیشتر به پروفایلم مراجعه نمایید.