ضرورت آموزش شهروندی جهانی(GCED) در برنامه درسی مکاتب
ضرورت آموزش شهروندی جهانی(GCED) در برنامه درسی مکاتب
مقدمه
اصطلاح آموزش شهروندی جهانی یا(GCED) Global Citizenship Education در کشور ما خصوصاً در حوزه تعلیم و تربیه کمتر مورد کاربرد بوده و معلمین با این موضوع آشنایی چندانی ندارند.

در واقع دنیای امروز متکی به تکنالوژی و ارتباطات در جهت جهانی شدن است و ابعاد مختلفی اعم از دولتها، سازمانها و در کل جوامع بشری سرنوشتشان را از این طریق باهم پیوند میزنند.
رهبران جهان در سال 2015 اهدافی را تا سال 2030 تعیین کردند که موسوم به اهداف انکشاف پایدار سازمان ملل متحد [1]( SDGs 2030) Sustainable Development Goals شد و متعهد شدند که با تشریک مساعی هم بتوانند تا سال 2030 به آن دست یابند. آموزش شهروندی جهانی یکی از موارد مهم جهانی است که شاخص هفتم، هدف چهارم اهداف انکشاف پایدار ملل متحد را دربر میگیرد. با توجه به این
انسانهای امروز همانند انسانهای دیروز تمام عمر خود را در یک قریه یا یک ده سپری نمیکنند و یا به قول دیگر دنیای امروز دنیای ماشینی میباشد و طبعا انسانها را نیز ماشینی می سازد. شاید آن مهر ومحبت که در قدیم میان مردم وجود داشت امروزه آن صمیمت در کار نباشد، ولی این را هم نمی توان بصورت کل در میان تمام مردم تطبیق کرد. ولی یک چیز را نادیده نباید گرفت که زادگاه انسانها و خاطرات که با آن گره خورده است و پیوندهای که با رسم ورسوم آنجا دارد هیچگاهی فراموش نمی شود از اینرو " قریه مزار مکلی" یکی از چهار قول میرآدینه برایم خاطره انگیزترین جای است. ولو که در هر جای این کره خاکی زندگی ام سپری نمایم هیچگاهی آن خاطرات بازی های سنگرک، توب دنده، کشت ماکان و... از یاد نخواهم برد. از سوی هم ارتباط نوعی از مجازی آن از راه دور، بهترین گزینه را در انترنت یافتم. از اینرو بنده لازم دانستم در دنیای مجازی ارتباط از این طریق برای بازگوی اندیشه هایم با دیگران نیز ارتباط داشته باشم. بلی حدود بیست و چند بهاری از عمرم را با هیاهوی روزگار سپری کرده ام. از تاریخ تولد ام دقیقا نمیدانم همانند سایر دوستان در درج آن بی توجهی شده است. بهر صورت خدا بیامرز بابه مادری ام که یک شخص مذهبی و در امورات مسایل دینی اش سخت پابند بود نام ام را حیات الله گذاشت و بعد از آنکه تخلص یا به گفته ملاها نام فامیلی رواج یافت به این دغدغه بودم که کدام یک را انتخاب نمایم؟ در حالیکه بابه کلان ام غلام حسن نام داشت که در اینصورت باید حسنی نام میگذاشتم. از سوی هم پسر کلان کاکایم و برادران بزرگم را "محمدی" میگفتند. از اینکه میان این دو کدام برتری کسی احساس نکند نظر به انتخاب همصنفانم که دقیقا در صنف نهم بودم "مهریار" بهترین گزینه ای را برایم برشمردند. من هم بدون آنکه به حرف آنها انتقاد نمایم پذیرفتم. از آن به بعد هر آن مطلب که داشتم با زکر " حیات الله مهریار" می نویشتم و حالا هم جمع کثیری از دوستان با همان مهریار می شناسند. برای معلومات بیشتر به پروفایلم مراجعه نمایید.