ماه رمضان؛ ماه مهمانی خدا

هنگامیکه ماه مبارک رمضان فرا می رسد مساجد و تکایا با سخنرانی های ملا ها نیز همراه است و مدام از ماه مهمانی خدا سخن میگویند. این تشبه ماه مهمانی خدا از همان دوران کودکی برایم بی مفهوم بود. با ورود این ماه برای آدمها دو نوع حالت درونی بوجود می آید. آنانیکه واقعا به مسایل دینی خود پابند اند و به اصول و اعتقادات و باورهای دینی خود را مسئول میدانند و به ارزشهای معنوی آن پی برده اند یک نوع خوشحالی در چهره شان خوانده میشود. ولی اکثراً با  رسیدن این ماه وهم وترس در وجود شان رخنه میکند و مدام از گذشتن یک ماه شکایت میکنند. حالا گرفتن ویا نگرفتن روزه این دو دسته آدمها چی پی آمدی برایشان خواهد داشت وابسته به فکر و اندیشه شان و چگونگی تطبیق قوانین آن بر میگردد و من به آن کاری ندارم.

در سالهای قبل هنگامیکه هنوز روزه بر من واجب نشده بود با ورود ماه مبارک رمضان خوشحال میشدم و مدام در فکر این بودم که با گذشت روزه عید فرا میرسد و لباس جدید برایم می دوزند. فقط هفته اول تا ده روز این ماه بسیار آهسته میگذشت. بعد از آن آماده گی شب های قدر در میان اهل قریه زمزمه میشد و تا یک هفته دیگر درگیر سروسامان دادن آن بودند. شب های قدر برعلاوه ایکه نماز میخواندیم و قرآن ختم میکردیم و دعا میخواندیم، یک موضوع دیگری وجود داشت که خود شوق و علاقه ای را در میان بچه های قریه بوجود می آورد. قریه ما اگر تعریف نشود

ادامه نوشته

فصل جوان مالستان

فصل جوان مالستان

2cofs4o

تصاویر زیباسازی نایت اسکین
بهترین فصل سال در همین چند ماهی است که تا چشم آدم کار میکند سبزه زار های را می بیند که در جویبار ها و دامنه کوه ها روییده اند. اگر قطع نظر از جوی سرد زمستان آن داشته باشیم و تصویر آنرا از ذهن مان دور نمایم وفقط فضای گلگون این فصل را در پرده چشمان مان بگذرانیم احساس میکنیم که بهشت بال دنیا همان مالستان است. در همین ایام زمین های که قابل آبیاری اند و از شفتل گرفته تا ارشقه و سایر علف های مزروعه که از دیدن آن آدم سیر نمیشود، به دامنه کوها ونیلو های آن چشمان مانرا بچرخانیم نیز از علف های مثل قلغو، بدره، غیغو، کمی و غیره ارزش دیدن را برای آدم میدهد. و با تعبیری فصل جوان مالستان در همی چند ماهی است که همه جا سبز و شاداب و خواندن مرغکان بر سر درختان قد بلند اَرر و قد پخچ سیاه درخت، گوشهای آدم را نوازش میدهد. ولی متاسفانه که فصل آن بسیار زود میگذرد و همه مردم انگار که دشمنی با آن داشته باشند بجانش می افتند و آنرا درَو میکنند. در سالهای قدیم چنانکه محاسن سفیدان به یاد دارند دره های پر خم و پیچ مالستان مملو از علف و جنگل زار های بوده اند که حتا زندگی در کنار آن همراه با وهم و ترس نیز به همراه بوده است. شاید یکی از دلایلی که بتوان به وجه تسمیه مالستان اطلاق کرد همین مسئله ای باشد که سبزه زار های متنوع در آن می روییده اند. همین سبزه زار ها زمینه را برای پرورش گوسفندان و حیوانات اهلی دیگر مهیا ساخته است. چنانکه مردم مالستان گوسفندان را مال میگویند و پرورش بشترین مال در آن مناطق و فروش آن به مناطق دیگر مشهور به مالستان شده باشد.
چنانکه گفتیم در مالستان سبزه زار ها در زمانه های قدیم تر و تا آنجاییکه محاسن سفیدان به یاد می آورند چنان قد بر می افراشتند که رفتن در بین آن قد آدمها کوتاهی میکرد. ولی همان مسئله باعث میشد که در همین فصل زیبایی سال کوچی ها مطابق به احکام پادشاه مستبد به این مناطق سرازیر شده و فصل خوش و خرم را برای مردم این مناطق تلخ نمایند. آمدن کوچی ها همراه با وهم و ترس های به همراه بوده است که ساکنین محلی مالستان حتا به جرئت توان مقابله را با آنان به صورت جدی از خود نشان نمیداده اند، چون کوچی ها و رفتن آنها در آن مناطق خود یک مسئله سیاسی بوده و حکومت محلی و مرکزی از هر نوع جنایت آنان پشتیبای میکرده اند. بگذریم که چی روزهای سختی را برای مردم به بار آورده اند.

کوه ها در مالستان نظر به توان فزیکی افراد تقسیم گردیده است. تا جاییکه بعضی از خانواده ها حتا یک بلست بیده جای در اختیار ندارد، ولی آنانیکه قدرت و توان مالی و فزیکی را در آنوقت در اختیار داشته اند به کیلومتر ها کوه ها را در اختیار گرفته اند. آنانیکه بیده جای در اختیار ندارند بیده زار های دیگران را بصورت سه حصه تقسیم و یا نصف عهده دار میگردند که یک حصه آنرا برای خود و دو حصه آن برای صاحب بیده زار می کَندند. ولی امروز برعکس آن شده است. در مالستان بهتصاویر زیباسازی نایت اسکین

ادامه نوشته

یک وکیل مالستان گم شد!

یک وکیل مالستان گم شد!

New Microsoft Office PowerPoint Presentation

مثل دفعه قبل از دوستان اطلاع یافتم که ساعت دو بجه جلسه دوم تقویت رابطه وکیل و موکیل برگزار میگردد. از اینکه این جلسه با سر نوشت مالستانی ها همراه بود لازم دانستم تا باعده ای کثیری از دوستان بعد از صرف غذا در یک مهمانی راهی مسجد شویم. وقتی به دروازه مسجد رسیدیم اطلاعیه را خواندم و در آن دو نکته برایم قابل تامل بود:

نخست، این جلسه با حضور سه وکیل( استادچمن شاه اعتمادی، استاد محمدعلی اخلاقی و هما سلطانی) برگزار میگردد

دو دیگر، برگزار کننده گان جلسه را جمعی از دانشجویان ذکر کرده بودند.

وقتی آنرا خواندم سوالهای زیادی در ذهنم خلق شد و در کل خرسند شدم که دفعه قبل یک وکیل بود و اینبار هر سه وکیل در جمع موکلین شان حضور می یابند. در رابطه به وکیل و موکیل در مقاله قبل چیزهای را نوشته بودم لازم نمیدانم به اهمیت آن توجه نمایم. در اینجا سعی ام بر آن است تا نفس جلسه و دستاورد های آنرا بازگو نمایم. در واقعیت مسئله اگر بی اندیشیم این ابتکار در نوع خود با ارزش و درخور جامعه است که بدان شک و شبه ای وجود ندارد. وکیلان را که مردم گزینش کرده اند و هر از گاهی لازم است تا رو در رو با موکلین نشست و برخاست داشته و از جریان های موجود وکیلان اطلاع رسانی بکنند و از سویی هم موکلین نیز مشکلات و راه حل های را برای وکیلان پیشنهاد نمایند. همین امر باعث شده است که پیر و جوان، 

ادامه نوشته

شوکت علی صبور باید صبور باشد!

گیز خانم که د

شوکت علی صبور در برنامه آواز افغانستان مورد تایید یاوران قرار نگرفت!

hqdefault

برنامه آواز افغانستان از مدتی بدینسو توسط تلویزیون طلوع نشر و پخش میگردد. این برنامه هوا داران خود را در میان توده های مختلف مردم دارد. برنامه با سبک جدید البته در افغانستان جذابیت خود را دارد، جذابیت اش برای آدمها متفاوت است؛ یکی علاقه به موسیقی دارد میخواهد چهره های جدید موسیقی را در آنجا ببیند. دیگری علاقه ای دیدن دوستان خود اند که در برنامه چگونه می درخشند. عده ای دیگر به لباس سیاه وچسپیبده به تن خانم که سینه های برآمده بی مانند اش را به نمایش میگذارد تماشا میکنند. فکر میکنم از این نوع آدم ها بشتر از دیگر طرفداران است. زیرا چند لحظه ای که اداهای شهوت برانگیز خانم که دستانش را در دو طرف چوکی میگذارد و سینه هایش به جلو میدهد برای مجرد ها خوشایند باشد. از سویی هم مجسمه مایکروفون که نشان آواز افغانستان است از شباهت با مایکروفون کرده با یک موضوع دیگر نزدیکی دارد که خود برای دختران کمی حساس برانگیز میباشد. حالا بگذریم که برداشتهای آدم چگونه است. در کل برنامه ای جذاب است، چون از هر طیفی به هر نحوی علاقه دیدن آنرا دارد. در این برنامه برعلاوه دیگر متمایز هایش زمینه را برای مطرح ساختن هنرمندان نیز مساعد ساخته است از همین رو جوانان تشنه آهنگ به آنجا سرازیر میشوند و با برخورد های خوب و بد یاوران همراه میگردد. یاوران که تعداد شان به چهار نفر می رسند با نیرنگ های تلاش میکنند تا بهترین صدا را به گروپ خود برگزیند. ولی در اینجا انتخاب با اشتراک کننده های است که آواز میخوانند. گاهی هم یاوران به اثر نبود دختران در برنامه اشتباها با صدا های زنانه یی که پسران دارند بازی می خورد و همین مسئله چانس را برای کسانی هموار میسازد که آواز زنانه یی داشته باشد. چون یاوران چهره خواننده را نمی بینند، وقتی انتخاب کرد چوکی را بسوی خواننده می چرخاند.ستانش را در دو طرف چوکی میگذارد و سینه هایش به جلو میدهد برای مجرد ها خوشایند باشد. از سویی هم مجسمه مایکروفون که نشان آواز افغانستان است از شباهت با مایکروفون کرده با یک موضوع دیگر نزدیکی دارد که خود برای دختران کمی حساس برانگیز میباشد. حالا بگذریم که برداشتهای آدم چگونه است. در کل برنامه ای جذاب است، چون از هر طیفی به هر نحوی علاقه دیدن آنرا دارد. در این برنامه برعلاوه دیگر متمایز هایش زمینه را برای مطرح ساختن هنرمندان نیز مساعد ساخته است از همین رو جوانان تشنه آهنگ به آنجا سرازیر میشوند و با برخورد های خو

ادامه نوشته

به طالبان کلمه صلح اشتباه تفسیر شده است

هر بار که طبل صلح از طرف حکومت نواخته میشود در مقابل صداهای مهیب انفجار و انتحار گوش های آدم را می خراشد، حتا دم دروازه کاخ ریاست جمهوری نیز در امان نماند. ولی بازهم جناب رئیس جمهور با تاکید از برادران ناراضی دعوت به صلح میکند. به نظر من، به طالبان کلمه صلح اشتباه تفسیر شده است. این اشتباه ایشان نشان از همان مغز شویی های است که مدام در مدارس دینی! پاکستان انجام میشود. این مغز شویی هایشان جهت رسیدن به اهداف سیاسی آی اس آی بوده که همواره کارشناسان در رسانه ها بدان اشاره میکنند. وگرنه با این همه سرو صدا های صلح و امتیاز دهی های که به طالبان پیشکش میگردد حتا یکبار هم نشده که به آرامی به آن لبیک بگویند. راستش را اگر بپرسید تفسیر اشتباه آنان همانند درک اشتباه پسر برادرم است. چند سال قبل پسر برادرم تازه زبان باز کرده بود و بعضی کلمات و اداهای را از خود در می آورد. از اینکه زبان شیرین کودکانه اش جذاب و گیرا بود دوست داشتم که هر لحظه همرایش هم صحبت شوم. وقتی که به طرف بازار حرکت میکردم قبل از خدا حافظی حتما وی را میدیدم و ازش می پرسیدم که برایت ساجق بیارم یا نه؟

ادامه نوشته