یک وکیل مالستان گم شد!
مثل دفعه قبل از دوستان اطلاع یافتم که ساعت دو بجه جلسه دوم تقویت رابطه وکیل و موکیل برگزار میگردد. از اینکه این جلسه با سر نوشت مالستانی ها همراه بود لازم دانستم تا باعده ای کثیری از دوستان بعد از صرف غذا در یک مهمانی راهی مسجد شویم. وقتی به دروازه مسجد رسیدیم اطلاعیه را خواندم و در آن دو نکته برایم قابل تامل بود:
نخست، این جلسه با حضور سه وکیل( استادچمن شاه اعتمادی، استاد محمدعلی اخلاقی و هما سلطانی) برگزار میگردد
دو دیگر، برگزار کننده گان جلسه را جمعی از دانشجویان ذکر کرده بودند.
وقتی آنرا خواندم سوالهای زیادی در ذهنم خلق شد و در کل خرسند شدم که دفعه قبل یک وکیل بود و اینبار هر سه وکیل در جمع موکلین شان حضور می یابند. در رابطه به وکیل و موکیل در مقاله قبل چیزهای را نوشته بودم لازم نمیدانم به اهمیت آن توجه نمایم. در اینجا سعی ام بر آن است تا نفس جلسه و دستاورد های آنرا بازگو نمایم. در واقعیت مسئله اگر بی اندیشیم این ابتکار در نوع خود با ارزش و درخور جامعه است که بدان شک و شبه ای وجود ندارد. وکیلان را که مردم گزینش کرده اند و هر از گاهی لازم است تا رو در رو با موکلین نشست و برخاست داشته و از جریان های موجود وکیلان اطلاع رسانی بکنند و از سویی هم موکلین نیز مشکلات و راه حل های را برای وکیلان پیشنهاد نمایند. همین امر باعث شده است که پیر و جوان، محصل و غیر محصل، کارمند و بیکار همه وهمه دور هم جمع شوند و پی سخنان وکیلان بنشینند. اینکه برنامه نواقص و مشکلاتی را در پی داشت از قبل متصور بود زیرا هر ابتکاری در ابتدا با مشکلاتی رو برو است و این را میتوان با هماهنگی لازم با اشخاص و شخصیت های که تجربه ای کافی در این راستا دارند در میان گذاشت و امیدوار هم هستم که در فرصت آینده و جلسه آینده این مشکل برطرف گردد، یعنی نه تنها موکلین شنونده باشند بلکه زمینه ای ایجاد گردد که آنها نیز حرف هایشان را بیان نمایند. از سوی دیگر این محفل مختص برایم مالستانی های مقیم کابل نباشد و باید طوری زمینه سازی گردد که در جمع مردم مالستان، در مالستان برگزار گردد.
آنچه که برایم بسیار عجیب بود گم شدن وکیل محترم هما سلطانی بود، وقتی وارد مسجد شدم با یک نگاه گذرا دو وکیل محترم در پرده چشمانی ظاهر شد. ولی هما سلطانی را هر قدر پالیدم نیافتم و بعد از آن نیز هر بار که از دروازه نفر وارد مسجد میشد چشمانم نا خودآگاه آنطرف می دوید و منتظر آمدن وکیل بود، ولی وکیل صاحب نیامد که نیامد و صحبت های هم در مورد اش ارایه شد. آنچه که برایم بسیار زجر آور بودهمین مسئله بود که مردم با اشتیاق فراوان، شاید اول صح چای و نان خشک شانرا از گلون شان پایین نریخته بودند که صف های طولانی برای رای دادن تشکیل دادند و از کار و کسبه خود ماندند تا وکیل انتخاب نمایند. چی شد آن وکیل؟ چرا به یکبارگی غیب اش زد؟ حالا او به کجای این زمین روی کدام کوج نشسته است که از کسانی او را نماینده انتخاب کردند امروز چهره زیبایش را کسی نمیبیند؟ مردم با صد شوق تمام برای دیدار وکیلان خود تشریف می آورند و تا آغاز برنامه لحظه شماری میکنند، ولی وکیل گم است و گم!
نمیدانم اطلاع رسانی برگزاری کننده گان محفل ضعیف بوده یا وکیل سلطانی فرصت حضور در جمع موکلین را ندارد؟ امیدوارم که در فرصت های آینده و این زمینه میسر گردد که هر سه وکیل حضور یابند. ما میدانیم در شرایط که قرار داریم و کشوریکه چند صباحی نامی از دموکراسی در آن وجود دارد و تعصب و کارشکنی ها و … نمیتوان به تمام مشکلات مردم فایق آمد. ما به آینده چشم امید دوخته ایم و حضور وکیلان بر ما قوت نفس می بخشد و اعتماد به نفس مانرا افزایش میدهد تا بتوان در آینده بصورت هماهنگ تر حرکت کرد. از سوی دیگر این اعتماد را میان وکیلان به وجود می آورد که مردم در کنار آنان است و همانطوریکه برایشان رای داده اند و همانگونه حمایت شان میکند. در اینصورت وکیلان با پشتوانه محکم تر و باجرئت قاطع به مسایل مهم کشور اقدام خواهند کرد. پشتوانه ای چون مردم که هزاران نفر را شامل میگردد هیچگاهی نباید نا دیده گرفت. باید یاد آور شوم که برچیدن تمام مشکلات را نباید تنها به عهده وکیلان گذاشت در بسیاری از موارد کوتاهی از خود مردم نیز میباشد. امیدوارم که بعد از این با هماهنگی و تفاهم همدیگر بتوان به مشکلات مردم فایق آییم. روند برگزاری آنرا در مالستان توسعه داد.
همانطوریکه در گزارش آمده است که برگزار کننده گان با مدیریت ضعیف روبرو بودند. چنانکه در ختم محفل سخنانی در باب چگونگی ارتباط برگزار کنندگان با احزاب و یا کدام نهادی سوال کردم، خانم مهناز مالستان فرمودند که این حرکت را تنها او با همکاری بعضی از دوستان راه اندازی کرده است و با هیچ نهادی و احزابی ارتباط ندارد. از این سخن اش خوش ام آمد و آنچه را که وی بیان داشت به عنوان یک مالستانی واقعا برخود مفتخر هستم که اشخاصی را ما داریم که سعی می ورزند و ابتکار به خرچ میدهند تا زمینه را به صورت بهتر میان وکیل و موکیل فراهم سازد. اما متاسفانه دید نقادانه ای که بعضی دوستان دارد مانع رشد خود و دیگران نیز میگردد. چنانکه دانشمندی بدین باور است، به هر پیمانه ایکه به نکات منفی روی بیاوریم به همان اندازه منفی نگر شده و هیولای را برای خود می سازیم. از سوی دیگر پیشنهاد میکند، باید انسان دید مثبت نگر داشته باشد تا بتواند تغییری در جوی روزگار خویش بوجود بیاورد. همان نکات مثبت زمینه ساز از بین بردن نکات منفی میگردد.
بناً در همچنین مسایل نمیتوان تمام محصلین، تحصیل کرده گان و یا اقشار مختلف را در جریان گذاشت. من بعلاوه اینکه این دوستان را ستایش میکنم که همچنین برنامه های را طرح ریزی میکنند و پیشنهاد میکنم تا برای برگزای بهتر این جلسات قبل از برگزاری آن اطلاع رسانی گردد و کسانیکه واقعا پابند به ارزشهای مردم مالستان اند در جای مشخص که ذکر میگردد حضور یابند و تصمیم بگیرند. در این صورت هم میتوان از نقاد های بیجا کنترول کرد و از سویی هم از روال یکسان جلسات جلوگیری کرد. همچنان عده ای از دانشجویان نه، بلکه اکثر دانشجویان میتوان در آن سهم گرفت.
نکته ای دیگر در اخیر برنامه میان محصلین و دوستان روی برگزاری آن صحبت شد، ضمن قدر دانی از فعالیت های خانم مهناز مالستانی، وی در پاسخ به سوال دوستان و دانشجویان به نحوی عقده ای سخن به لب میگشود، چنین احساس میشد که وی بر دیگران منت میگذارد و دیگران را مقصر اصلی خبر نشدن از برگزاری آن خطاب میکند. در حالیکه اطلاع رسانی فقط از روز برگزاری جلسه سخن به میان آمده بود نه از نحوه چگونگی جلسه و طرح و نظریات دانشجویان و سایر شخصیت ها. بدین اساس لازم است اگر در فکر ادامه این راه باشیم با گردن نرم و تفاهم و احترام متقابل که ایشان ذکر میکردند صورت بگیرد و منت گذاشتن و نقاد های بیجای اشخاص کاری را بجای نمی رساند. از سوی هم شاید مانع پیشرفت در روند کنونی گردد.
در کل دستاورد این خلاقیت در نوع خود برای وکیلان و هم موکلین قابل درک است و برای ادامه این برنامه همراه با نوآوری های که برای مشترکین خسته کننده واقع نگردد، خود گذری میخواهد و هماهنگی لازم میان دوستان واقشار مختلف جامعه مالستانی.
منیع: وبلاگ میـــــــــــرآدیـــــــــــــنه

انسانهای امروز همانند انسانهای دیروز تمام عمر خود را در یک قریه یا یک ده سپری نمیکنند و یا به قول دیگر دنیای امروز دنیای ماشینی میباشد و طبعا انسانها را نیز ماشینی می سازد. شاید آن مهر ومحبت که در قدیم میان مردم وجود داشت امروزه آن صمیمت در کار نباشد، ولی این را هم نمی توان بصورت کل در میان تمام مردم تطبیق کرد. ولی یک چیز را نادیده نباید گرفت که زادگاه انسانها و خاطرات که با آن گره خورده است و پیوندهای که با رسم ورسوم آنجا دارد هیچگاهی فراموش نمی شود از اینرو " قریه مزار مکلی" یکی از چهار قول میرآدینه برایم خاطره انگیزترین جای است. ولو که در هر جای این کره خاکی زندگی ام سپری نمایم هیچگاهی آن خاطرات بازی های سنگرک، توب دنده، کشت ماکان و... از یاد نخواهم برد. از سوی هم ارتباط نوعی از مجازی آن از راه دور، بهترین گزینه را در انترنت یافتم. از اینرو بنده لازم دانستم در دنیای مجازی ارتباط از این طریق برای بازگوی اندیشه هایم با دیگران نیز ارتباط داشته باشم. بلی حدود بیست و چند بهاری از عمرم را با هیاهوی روزگار سپری کرده ام. از تاریخ تولد ام دقیقا نمیدانم همانند سایر دوستان در درج آن بی توجهی شده است. بهر صورت خدا بیامرز بابه مادری ام که یک شخص مذهبی و در امورات مسایل دینی اش سخت پابند بود نام ام را حیات الله گذاشت و بعد از آنکه تخلص یا به گفته ملاها نام فامیلی رواج یافت به این دغدغه بودم که کدام یک را انتخاب نمایم؟ در حالیکه بابه کلان ام غلام حسن نام داشت که در اینصورت باید حسنی نام میگذاشتم. از سوی هم پسر کلان کاکایم و برادران بزرگم را "محمدی" میگفتند. از اینکه میان این دو کدام برتری کسی احساس نکند نظر به انتخاب همصنفانم که دقیقا در صنف نهم بودم "مهریار" بهترین گزینه ای را برایم برشمردند. من هم بدون آنکه به حرف آنها انتقاد نمایم پذیرفتم. از آن به بعد هر آن مطلب که داشتم با زکر " حیات الله مهریار" می نویشتم و حالا هم جمع کثیری از دوستان با همان مهریار می شناسند. برای معلومات بیشتر به پروفایلم مراجعه نمایید.